تنهایی
از این شعر خوشم اومد گفتم بنویسمش فقط همین
اون که یه وقتی تنها کس ام بود
تنها پناه دل بی کس ام بود
تنهام گذاشت ورفت از کنارم
از درد دوریش من بی قرارم
خیال می کردم پیشم می مونه
ترانه عشق ، واسم می خونه
نمی دونستم نامهربونه
با اینکه رفته اما هنوزم از درد دوریش دارم می سوزم
فکر وخیالش همش باهامه
هرجاکه میرم جلو چشامه
دلم می خواد تا دووم بیارم ،رو درد وغم هام مرهم بذارم ، اما نمیشه ، طاقت ندارم، نمیتونم من دووم بیارم.